مدارس هوشمند، جايگاهي در آموزش ندارند
مدارس هوشمند، عنوانی کلي بود که از سوي وزير آموزشوپرورش در دولت دهم، از سال 86 مطرح شد و هنوز که هنوز است پس از گذشت 9 سال، جايگاه تعريف پذيري ندارد.
محمدرضا نيکنژاد، معلم و عضو هيأتمديره کانون صنفي معلمان، با اشاره به اينکه در آن دوران با روشهاي گوناگون از خانوادهها پول گرفته ميشد و در بيشتر موارد، يک رايانه دستدوم و يک تابلوی هوشمند و يک کلاس رنگ شده و... در مدرسه تهيه ميشد و براي اين کلاس و مدرسه، نام هوشمند برگزيده ميشد، ميگويد: «اکنون و پس از گذشت چند سال از آن دوران، هنوز هم مدرسههاي هوشمند، چندان جايگاهي در آموزش کشور ندارند و فقط نام پر سر و صدايي را يدک ميکشند که اسمي بي مسماست و حتي در مدرسههايي که کلاسهايشان داراي اين امکانات هستند نيز چندان بهرهاي براي آموزش و دانشآموزان ندارد.»
مدرسه هوشمند، بسته به تعريفي که از آن داريم، ميتواند متفاوت باشد؛ در بسياري از مدارس، از ابزارهاي کمکآموزشي مثل تخته، پوستر، نمودار و عکس استفاده ميکنند و اسم آن را مدرسه هوشمند ميگذارند اما در برخي مدارس هم هوشمندسازي در مراتب بالاتري صورت گرفته و معلم و دانشآموز از امکانات کامپيوتري و رسانههاي هوشمند، در لحظه استفاده ميکنند و اطلاعات علمي و عمومي در دسترس آنها قرار ميگيرد.
در همين ميان، حسين دهقان، رئيس سابق انجمن جامعهشناسي آموزشوپرورش، ميگويد: «اگر هوشمندسازي مدارس، بهصورت پيشرفته صورت بگيرد و امکان استفاده از تمام وسايل بهصورت ديجيتال باشد، اين طرح بسيار کارآمد خواهد بود اما مدرسهاي را با اين شرايط سراغ ندارم. حدودا بيشتر از 12 سال پيش، بررسياي انجام داديم و در آن قرار بود که IT و ICT به آموزش و پرورش وارد شود و در آن پژوهش، عوارض و عواقب اجتماعي ناشي از آن را در تمام ابعاد بررسي کرديم ولي بعدها ايدههايي مطرح شد که صرفا براي تغذيه رسانهاي بود و عملا آثار کارآمدي در آن نديديم.»
هوشمندسازي، آب در هاون کوبيدن است
با تمام اين تفاسير، ميتوان گفت مدارس هوشمند در صورتي که در مراتب و سطح بالايي فعاليت کنند، کمک خوبي در يادگيري و آموزش است اما نميتوانند جايگزين تأثير معلم، دانشآموز و ارتباط رودررو باشند.
در اين ميان، عضو هيأت مديره کانون صنفي معلمان با اشاره به اينکه تدريس به شيوه هوشمند چقدر توانسته بر روش سنتي تأثيرگذار باشد، ميگويد: «من بهعنوان معلم، کمتر آموزگاران و مدرسههايي را ديده و تجربه کردهام که در اين مسير به کاميابيهايي دست يافته باشند اما در کل نسبت به سروصدا و بودجههايي که از خانوادهها گرفته و در اين راه هزينه شده است، ميتوان دستاوردها را صفر ارزيابي کرد. بيگمان به گفته دکتر آراني، مشکل آموزش ما، روشها و ابزارها نيست بلکه فلسفه آموزشي و ديدگاهها و سياستهاي خرد و کلان دستاندرکاران و از همه مهمتر فرهنگ آموزشي حاکم بر جامعه است. تا هنگامي که گامبهگام در انديشه بهسازي روشها و اصلاح بينشها نباشيم، ابزار و امکانات، گرهاي از کار آموزش ما نميگشايند و چون انديشهها و بينشهاي آموزشي ما در عين اينکه ابزارهاي نويني دارند اما داراي زيربناهاي سنتي هستند و بيگمان هوشمندسازي مدرسهها آب در هاون کوفتن است و کاري بيهوده.»