تحلیل شرق از تشابه رای دهند گان ترامپ و احمدی نژاد
اگر احمدینژاد با شعارِ آوردن نفت بر سر سفره مردم و «ما میتوانیم» روی کار آمد، ترامپ نیز با ترجمانِ کموبیش همین مفهوم به کاخ سفید راه یافت.
به نوشته روزنامه شرق، ترامپ و احمدی نژاد در یک نکته، اشتراک روش دارند. آنان جاعلان رؤیای مردم سرزمین خویشاند. ترامپ در کار جعل رؤیای آمریکایی و احمدی نژاد، کابوسِ به انتهارسیده این رؤیاست.
ترامپ رؤیای نشأت گرفته از نشئه پول است، آنهم نه برای مردمی مثل همه مردم دنیا که پول را دوست دارند، بلکه برای مردمی که همه مردم دنیا چون آنان پول را دوست دارند.
پس رأی دادن به ترامپ بی دلیل نیست. میلیاردِری که تجسم و تجسد رؤیای آنان است؛ همان گونه که احمدینژاد بود. مردی ساده پوش با خلوص جعلی که توانست یک شبه ره صدساله برود، با این داعیه که حق مردم را از زراندوزان زمانه اش خواهد سِتاند. ایرانیانی چون احمدی نژاد بسیارند، كساني که میخواهند يکشبه ره صد ساله بروند. یکشبه مدیرکل، وزیر، استاد دانشگاه یا رمان نویس و کارگردان شوند. این هم بی دلیل نیست. فولکلور و افسانههای ایرانی پُر است از آدمهایی که با سرکشیدن معجونی یا با نشستن شاهینی بر دوش، زندگیشان از این رو به آن رو میشود.
احمدی نژاد تحقق عینی این رؤیا بود. او با مهارت توانست از تاروپود رؤیاهای مردم برای خود قبايی بدوزد؛ قبای عیاری! گاه مردم به نماد رؤیاهای خود رأی می دهند. درست تر آن است که بگوییم به خودشان رأی می دهند. همان گونه که رأی احمدینژاد از آسمان نبارید، رأی ترامپ را هم باد با خود نیاورده است. مردماني وجود دارند که چون اشباح مسخ شده از رؤیاهای خویش، پای صندوق رأی می روند و سرنوشت خود و یک ملت را دگرگونه می کنند. این هم یکی از معایب دموکراسی است که باید به آن تمکین کرد؛ به عارضه آرایی که ریشه در آرزوها و آمال مردمی دارد که از وضعیت موجود ناخرسند و به شدت خشمگین اند. ازاینرو در خلسه و خلجان، به رؤیایی پناه میبرند که شاید کابوسی دهشتناک باشد و سرنوشتی تلخ برایشان رقم بزند.
اگر مردم از خشم و انزجار از وضعیت موجود به احمدینژاد رأی دادند، چرا مردم آمریکا نیز این گونه رقیب ترامپ را نقره داغ نکنند؟ اگر گردش شب و روز تکرارشونده است، دلیل ندارد سیاست هم تکرار نشود و تکراری نباشد، اگرچه برای عدهای تلخ و غمبار. بسياري از مردم آمريكا نيز مانند کسانی که سال ٨٤ با علم یا شهود پی برده بودند مردی که روی کار میآید، اصالت ندارد و جاعل رؤیاهاست نه رؤیاساز، بهخوبی می دانند مردی که توفان به پاکرده، جز مشتی دلار چیزی در چنته ندارد. ازاین رو است که احساس شکست شان فراتر از یک باخت سیاسی است؛ زیرا کاخ باورهایشان در حال فروریختن است. اینک مردمی که به احمدی نژاد باختند، حالوروز بازندگان مقابل ترامپ را خوب می فهمند.
گیرم با این تفاوت که دولت در آمریکا چنان کوچک، چابک و مقتدر است که ترامپ را مهار کند یا از او مترسک سرِ جالیز بسازد. کاری که ما نتوانستيم با احمدی نژاد بکنيم و این او بود که برخی از دولتمردانش را چون مترسکی بر سر وزارتخانهها نشاند. اگر از رؤیای ترامپ خواسته يا ناخواسته بهشت موعودی سر نزند، بعید است به کابوسی تمامعیار هم بدل شود. خطر ترامپ به حد و قدر و اصالتي نيست كه بتواند ايدهاي چون فاشيسم را جا بيندازد و احيا كند، يا از طرف ديگر بتواند نيروهاي اجتماعي را در برابر خود متحد كرده، به اعتراضات دامنه دار وادارد. اقتصاد نئولیبرال آمریکا دلقکهای بسیار دارد كه بسیاری از آنان را بر مسند قدرت نشانده است.
اگر نظام خود انگیخته بازار میتواند خودش را تنظیم کند، چرا نتواند از پسِ تنظیم دولتی که برساخته خود است، برآید. دست بالا، ترامپ بتواند در دوره اول ریاست جمهوریاش، برخی از برنامههای جمهوریخواهان، همچون کاهش مالیات و دیگر ایدههای اقتصادی آنان را که در چند سال اخیر در نقد برنامههای اوباما مطرح شد، به اجرا درآورد و کیست که نداند هرگونه تغییر و تحول در نظام اقتصادی آمریکا، تمام جهان را دستخوش تغییرات خواهد کرد.