گزارش اعتماد از حال و روز یک «کفتر باز» قدیمی
روزنامه اعتماد گزارشی را از یک کفتر باز قدیمی شهر تهران منتشر کرده است. عمر کفتر بازی وی به 30 سال می رسد و در مقابل 23 سال هم سابقه مصرف مواد داشته که البته اکنون بیش از 13 سال است که مواد مخدر را ترک کرده.
4 صبح، زلزله سفید
بچههاي منطقه شرق تهران «عباس كفترباز» را ميشناسند و «حاج عباس» صدايش ميكنند. پشت بام حاج عباس پر از قفس است. قفسهايي پر از كبوترهاي رنگي كه بالهاي هر كدامشان را رنگآميزي كردهاند. قرمز، آبي، سبز و زرد. اين رنگها براي اين است كه وقتي روي هوا هستند قابل شناسايي باشند. يك قفس بزرگ كه از بقيه شلوغتر است و صداي كبوترها از داخلش يك لحظه هم قطع نميشود مال كبوترهاي ماده است. اين كبوترها هيچوقت براي پرواز در آسمان تمرين داده نميشوند و براي جفتگيري با مادهها هميشه داخل قفس ميمانند. ساعت ٤ صبح، وقت گرگ و ميش هوا در اين پشت بام زلزلهاي اتفاق ميافتد. قفس ٦٠٠تايي كبوترها باز ميشود و صداي بال بال زدن و برخوردشان به هم ميپيچد. پايههاي قفسهاي آهني تكان ميخورد و از دل زمين و آسمان كبوتر ميجوشد. زلزله سفيد با خروج آخرين دانه كبوتر از قفس آرام ميگيرد. اين تلاش براي رهايي هر روز صبح تكرار ميشود و عصرها دوباره به اسارت در قفس ميرسد.
هیچکدام فرار نکردند
قفسها از نزديك طراحي پيچيدهاي دارند طوري كه با حركت يك اهرم ساده همگي با هم باز و بسته ميشوند. كفترها يكي يكي از داخل قفس با چشمهاي ريز صاحبشان را تماشا ميكنند كه با حالتي سرمستي آميخته با عشق و غرور نگاهشان ميكند. عباس آقا امپراتوري كفترهايش روي پشتبام را تماشا ميكند و در دلش به قدرت نهفته ميان بال و پرهاي كفترهايش ميبالد. «چند وقت پيش يه تيكه كوچيك از گوشه قفس رو سوراخ كردم و راهشونو باز گذاشتم ولي هيچ كدوم فرار نكردند. ميدوني چيه؟ قفس واسه اينا حصار نيست» خوشحال است و اين را با افتخار ميگويد. انگار كه كبوترها با زبان بيزباني سرسپردگيشان را اعلام كنند و از داشتن چنين صاحب و مربياي به خود ببالند.
آب و دون كفترها مهم تر از شام شب
«يه موقعهايي تو خونه نون واسه خوردن نداشتيم ولي گندم و ارزن و قره ماش كفترها سرجاش بود. بچم گشنه بود، ولي بايد دون و آب كفترا رو آماده ميكردم، خانومم صد دفعه تا حالا بهم گفته ول كن اينها رو! چه ارزشي داره... ولي عشق كه اين چيزا سرش نميشه. اون وقتا كه دستم خيلي تنگ بود نيسان ميآمد دو تن بار ارزن خالي ميكرد و ميرفت، ننم خيال ميكرد واسه خونه برنج خريدم. اما تو خونه نون هم واسه خوردن پيدا نميشد. همين چند روز پيش واسه ارزن و قرهماش كفترها دو ميليون و پانصد هزار تومن دادم. تازه اين فقط واسه دوماهه. اونم با ارزن كيلويي ٣هزار و پونصدتومن.» عباس آقا از اينكه سالها پيش اعتيادش را ترك كرده خوشحال است و هر روز پيروزي خودش را براي خودش تكرار ميكند. «راستش خانومم دخترداييم بود و ريز و درشت زندگيم رو ميدونست؛ ميدونست عمل دارم، قاچاق فروشم، اما يه كاري كرد كه بعد از ازدواج مواد رو ترك كنم.»
نورچشميهاي سرعت بالا
عباس آقا ٤ تا كبوتر نورچشمي دارد كه در قفسي جداگانه از آنها نگهداري ميكند. كبوترهايي كه در روز چيزي نزديك به ١٠ ساعت يا بيشتر را بيوقفه در آسمان ميپرند و در مسابقات روسفيدش ميكنند. حرف كبوترهاي تنبل كه ميشود به زمين نگاه ميكند و چوبدستياش را به سمت يكي از قفسها ميگيرد. كبوترهاي تنبل انگار داستان را حدس زدهاند، نگاهش ميكنند و تند تند سرشان را ميچرخانند و به روي خودشان نميآورند. «كفترهاي مفتخور هميشه گشنه و تشنهان، هرجا براشون آب و دون بذاري ميان همونجا.» اخمهايش را به هم ميكشد و چوب دستي را چند بار محكم به زمين ميكوبد: «اينقدر بهشون دون نميدهم تا جونشون دربياد» به كبوترهايي كه چشم به چشم نگاهش ميكنند با فرياد ميگويد: «راستي! بدقلقي كنين كتكتون ميزنما! من اينجا زير آفتاب بمونم كه شما بياين اذيتم كنين. نميشه كه!»
ورود خانمها به محوطه پشتبام ممنوع !
عباس آقا به هيچ زن و دختري اجازه ورود به پشتبام خانهاش را نميدهد. حتي دختربچهها هم در سيطره فرمانروايي كبوترهايش جايي ندارند و حق ندارند براي تماشا هم كه شده پا به حريمش بگذارند. «نه، نه اينجا جاي خانوم نيست. حتي خانوم دوستمون هم خواست بياد نذاشتم. اصلا راه نداره... راستي يك خانمي هست تو خيابان وليعصر كفتربازي ميكنه. ٣٠ دفعه رفتم در خونش باهاش رفيق شم راه نميده. ٣٠ بارها... خيلي زن خوبيه!»
بازگشت غرورآميز سفركردهها
ساعت نزديك ٤بعدازظهر است وكبوترهايي كه از اين ساعت به بعد ميآيند، ارزشمندتر هستند. عباس آقا دانه دانه كفترهاي از راه رسيده را با دست ميگيرد نوازششان ميكند و برايشان دانه ميپاشد. ميگويد: «اصل كفتربازي مال تهرونيهاست. نژادهاي هر شهري با هم فرق داره. نژاد كفترهاي كاشان كاكلي است. گرماي كاشان با تهران يكي نيست به خاطر همين نژاد كفترهايش هم با همديگر فرق داره. اما اصل كبوتربازي مال تهرونه» اين را طوري ميگويد كه انگار عقبهاش جنگي است كه بر سر اصالت كبوتربازهاي شهرهاي مختلف درمي گيرد.
يك كاميون آدم براي جمع كردن كبوترهاي هرز
اواخر تيرماه زمان برگزاري مسابقات كفتربازي است. بازار آهن تهران و پشت بامهاي اطراف تهران از مكانهاي اصلي آن است.
معمولا در وقت مسابقه شخص مسابقهدهنده رفيقهايش را ميآورد تا كفترهاي هرز را از اطراف خانهاش جمع كند. بر اساس قانون كفتربازي، تنها كفترها بايد در حريم پشت بام خانه شركتكننده بنشينند و اگر جز اين باشد كبوتر هرز حساب ميشود و هيچ امتيازي هم ندارد. عباس آقا سالهاست براي دوست و رفيقهايش داوري كرده و زير كاغذ قراردادهايشان را امضا می کند.