تلفیق عجیب رمان و ریاضیات در ذهن بانوی فقید ریاضیدان
مریم میرزاخانی در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران متولد شد. در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سالهای ۱۹۹۴ (هنگکنگ) و ۱۹۹۵ (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانشآموز ایرانی جایزه نمرهٔ کامل شد. وی نخستین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت؛ نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت؛ نخستین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و نخستین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی جهانی نمرهٔ کامل گرفت.
کودکی و تعریف داستان های خارق العاده
میرزاخانی به گفته خودش در کودکی عادت داشت پیش از خواب داستان دختری خارقالعاده را برای خود تعریف کند. دختر قهرمانی که فرماندار میشد، یا به دور دنیا سفر میکرد یا هدفی بزرگ را محقق میساخت. او در کودکی هرگز قصد آن را نداشت تا ریاضیدان شود، هدف اصلیاش در کودکی خواندن همه کتابهایی بود که به دستش میرسید. او همچنین به دیدن بیوگرافیهای مختلف درباره زنان مشهور تاریخ مانند ماری کوری و هلن کلر علاقهای ویژه داشت و بعدها با خواندن رمان “هوس زندگی” با وینسنت ونگوک آشنا شد و همین داستانها رویای انجام کاری بزرگ را در سر او پرورش دادند، شاید تبدیل شدن به یک نویسنده بزرگ.
در دوران کودکی تمام عشق زندگی میرزاخانی خریدن و خواندن کتاب بود درحدی که نمرات ریاضی او بسیار بد می شدند و معلم ریاضیاش تصور کرد او هیچ استعدادی در ریاضی ندارد و همین باعث شد مریم علاقهاش را به ریاضی از دست بدهد. اما سال بعد معلمی به کمک او آمد که با تشویق و تایید توانست عملکرد ریاضیاتی او را بهبود دهد. به گفته رویا بهشتی، دوست دوران کودکی و بزرگسالی مریم میرزاخانی، از آن سال او به یک ستاره ریاضی تبدیل شد.
تلفیق رمان و ریاضیات
پس از گذشت سالها، آرزوهای بزرگ او تغییر نکردند. او معتقد بود تحقیقات ریاضی شبیه به نوشتن رمان است، شخصیتهای مختلفی در آن حضور دارند که باید بیشتر با آنها آشنا شوید. رویدادها تکامل پیدا میکنند و وقتی دوباره به شخصیتها نگاه میکنید، کاملا با آنچه در ابتدا از آنها میشناختید متفاوتند.
این ریاضیدان نابغه ایرانی شخصیتهای رمانش را هرجا که میرفتند و هرجا که او را میکشاندند در مسیر داستانی که شاید پایان آن سالها طول میکشید، دنبال میکرد. میرزاخانی با جثهای ریز اما روحیهای سرکش در میان ریاضیدانان به دست و پنجه نرم کردن سرسختانه و شکستن شاخ دشوارترین پرسشها و معادلات ریاضی در زمینه کاریاش شهرت داشت.
کرتیس مکمولان استاد راهنمای میرزاخانی در دانشگاه هاروارد پیش از این درباره او گفته بود که مریم وقتی پای ریاضیات در میان باشد به شکلی بیباکانه بلندپرواز میشود. او با صدای آرام و چشمان آبی-خاکستریاش اعتماد به نفس تزلزلناپذیری را از خود به نمایش میگذاشت و همزمان نسبت به مسائل بشری به اندازه ریاضیات تمایل نشان میداد.
علاقه ای به نماد بودن نداشت
زمانی که ایمیل خبر دریافت معتبرترین جایزه ریاضی جهان را دریافت کرد، اولین واکنشش این بود که تصور کرد ایمیلش یا ایمیل فردی که پیام را برای او فرستاده هک شده است. در آن زمان اگرچه میرزاخانی از دریافت این جایزه به شدت احساس افتخار میکرد اما هیچ علاقهای نداشت تا به نماد زنان در علم ریاضیات تبدیل شود.
او همواره خود را ریاضیدانی کند توصیف میکرد. برخلاف ریاضیدانانی که خود را نابغهای سریع توصیف میکنند، او به عمق مسائل میرفت و سالها برای حل آنها وقت میگذاشت. او معتقد بود: «چند ماه یا چند سال بعد جنبههایی کاملا متفاوت را از یک معادله خواهید دید. معادلههایی هستند که دهسال به آنها فکر کردهام اما هنوز نتوانستهاند راهحلی برای آنها بیابم».
او زمانی که به ریاضی فکر میکرد به صورت پی در پی اشکالی مرتبط با آنچه در ذهن داشت را نقاشی میکرد. کاغذی بزرگ کف اتاقش پهن میکرد و ساعتها و ساعتها به نقاشی شکلهایی میپرداخت که شاید در یک نگاه همه شبیه به هم بودند اما در نهایت به حل یک مسئله منتهی میشدند. این کار به تمرکز او کمک میکرد و در حدی به این کار ادامه میداد که خود تصور میکرد دختر کوچکش «آناهیتا» بیشتر او را یک نقاش میشناسد تا یک ریاضیدان.