باصل اول: ما مالک هیچکس نیستیم و نمیتوانیم رفتارهای دیگران را کنترل کنیم. ما فقط میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.
اصل دوم: تمام آنچه میتوانیم از دیگران دریافت کنیم و به دیگران بدهیم اطلاعات است. این که با اطلاعات چگونه برخورد کنیم انتخاب خود ما یا دیگران است. اصل سوم: تمام مشکلات روانشناختی طولانیمدت، از مشکلات رابطهای سرچشمه میگیرند. مشکلات رابطهای تا حدودی علت مشکلات دیگری چون درد، خستگی، ضعف و برخی بیماریهای مزمن که معمولا به آنها بیماریهای سیستم ایمنی گفته میشود، نیز هستند. اصل چهارم: مشکلات عاطفی، بخشی از زندگی حال حاضر ما هستند. اصل پنجم: وقایع دردناکی که در گذشته بر ما رفته است، اگرچه بر آنچه امروز هستیم تاثیری شگرف داشته، ولی بازنگری و مرور این گذشتهی دردناک، بر آنچه امروز لازم است انجام دهیم، یعنی بهبود بخشیدن به رابطهی مهم کنونیمان، اثر ناچیزی دارد و کمکی به ما نمیکند. اصل ششم: ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که میتوان آن را دنیای کیفی نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این دنیای کیفی. اصل هفتم: میتوانیم نیازهایمان را فقط از طریق تصویر یا تصاویری که در دنیای مطلوب خود داریم ارضا کنیم. در حقیقت تنها چیزی که وجود دارد رفتار ما است. اصل هشتم: تمام آنچه از تولد تا مرگ از ما سر میزند، رفتار است. تمام رفتارهای ما یک رفتار کلی است که از چهار مولفهی به هم پیوستهی عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی تشکیل شده است. اصل نهم: رفتارها انتخاب میشوند اما از میان چهار المان عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی عمل و فکر کنترل داریم. برای مثال به جای استفاده از عبارت "من افسرده هستم" یا "من افسرده شدهام"، درست آن است که بگوییم: "من افسردگی را انتخاب کردهام" یا "من افسردگی میکنم". اصل دهم: تمام رفتارهای کلی، انتخاب هستند اما ما فقط بر مولفههای عمل و فکر به طور مستقیم و بر مولفههای احساس و فیزیولوژی به طور غیرمستقیم کنترل داریم، یعنی با انتخاب شیوهی عمل و فکرمان و به واسطهی آنها احساسات و فیزیولوژی خود را نیز میتوانیم کنترل کنیم.