نوستالوژی زندگی یک موزیسین 70 ساله (1)

نوستالوژی زندگی یک موزیسین 70 ساله (1)

فرزند ششم خانواده ای است که پدر و مادر علاقه خاصی به فراگیری موسیقی توسط فرزندان داشته اند اما فقط وی توانسته خواست قبلی پدر و مادر را اجابت کند. فروغ الدین ترین پیشه امسال هفتادمین سالگرد تولد خود را جشن گرفته و این در حالی است که بدون تعارف 60 سال از عمر خود را در جریان سیال موسیقی کشور صرف کرده. در این گفتگوی 2 قسمتی که تنها به فعالیت های استاد در پیش از انقلاب اسلامی اختصاص دارد، با نام هایی برخورد می کنید که هر کدام از آنها افسانه ای را در عرصه موسیقی ایران به نام خود اختصاص داده اند اما در مقطعی در مسیر زندگی «استاد» ترین پیشه قرار گرفته اند.

ترین پیشه بزرگ با همراهی فرزندان نزدیک به 15 سال در شهرک اکباتان به تربیت علاقمندان موسیقی پرداخته است. 

جناب آقای ترین پیشه در ابتدا یک معرفی کوتاه از خودتان ارائه می دهید؟

- من فروغ الدین ترین پیشه متولد 20 خرداد 1324 هستم

خانواده شما هنری بودند؟ یک مقدار راجع به وضعیت فرهنگی خانواده هم صحبت کنید.

- در گذشته پدر و مادر من در خارج از کشور زندگی می کردند. پدرم مهندس راه آهن بود و مادرم خانه دار اما هر دو به واسطه شرایطی که وجود داشته به راحتی موسیقی اپرا را فرا گرفته بودند. مادرم هنگامیکه من کوچکترین فرزند خانواده بودم در حین کارهای روزمره خانه با همان حالت «سوپرانو» موسیقی اپرا را اجرا می کرد و منهم سر تا پا گوش و همچنین هاج و واج بودم و همین کنجکاوی باعث شد که کم کم به دنبال این بروم که صداهایی را که به گوشم می رسید توسط ادواتی ایجاد کنم. مثلا گاهی اوقات در 4 یا 5 سالگی یک شاخه «نی» پیدا می کردم و پس از سوراخ کردن در آن فوت می کردم. پس از آن با سازهای جدی تری همچون نی لبک آشنا شدم و هر چه سنم بالاتر رفت این کار برای من جدی تر شد. البته در آن زمان برادران بزرگتر من به کلاس موسیقی می رفتند و ساز ویلن را آموزش می دیدند اما حتی با وجود کلنجارهای بسیار من، هیچگاه اجازه نمی دادند که به ساز آنها دست بزنم ولی خودم می دانستم که اگر روزی دستم به این ساز خوش صدا برسد می توانم صدای خوبی از آن دربیاورم.

بالاخره دستتان به آن ساز ویلن رسید؟

- بله یک روز که آنها در منزل نبودند رفتم سر وقت جعبه ویلن، آن را باز کردم و شروع کردم به انگشت گذاری بر روی ساز و آرشه کشی بدون اینکه حتی دیده باشم و جالب اینکه توانستم صداهای خیلی شیرینی از آن دربیاورم. در همین حال بودم که یک دفعه دیدم برادر بزرگترم پشت سرم ایستاده و البته با تعجب از کاری که توانسته بودم انجام دهم. آن روز برادرم گفت که ما بعد از کلی کلاس رفتن هنوز نمی توانیم صدایی این فرمی از ساز دربیاوریم به همین دلیل ساز خود را به من بخشید و از همان روز من بصورت جدی به دنبال یادگیری موسیقی رفتم.

آموزش جدی موسیقی را از کجا آغاز کردید؟

- یک مدتی خودم بصورت انفرادی تمرین می کردم تا اینکه کمی سنم بالاتر رفت و در حدود 10 سالگی مرا برای آموزش به کلاس خدا بیامرز «حبیب ا... بدیعی» بردند. ایشان در آموزشگاهی همراه با انوشیروان روحانی، اردشیر روحانی و پدر بزرگوارشان رضا روحانی به کار آموزش موسیقی مشغول بودند. در آن زمان مرحوم بدیعی با خانواده روحانی ها و بالاخص مرحوم رضا روحانی که استاد زبان بودند ارتباطات بسیار نزدیکی داشت.

حضور در کلاس مرحوم بدیعی در آن سن و سال افتخار بزرگی برای شما به حساب می آید. درست است؟

- درست است اما زیاد تداوم نداشت چون من به تقلید از کارهای مرحوم بدیعی که از رادیو پخش می شد و بسیار آنها را دوست داشتم سازم را کوک می کردم و قبل از حضور ایشان در سر کلاس برای سایر هنرجویان می نواختم. مرحوم بدیعی هر گاه به سر کلاس می آمد با صحنه ای مواجه می شد که بچه ها دور من جمع شده بودند و من برای آنها می نواختم و انصافا نیز به نسبت سن و سال خود در آن زمان شیرین ساز می زدم. اما از آنجاییکه مرحوم بدیعی بسیار سخت گیر و جدی بودند این ساز زدن من را معرکه گیری قلمداد می کرد و می گفت: این معرکه گیری ها یعنی چه؟ باید بیایی و طبق کتاب ساز بزنی.

به دلیل تکرار این مسئله بعد از مدتی ایشان گفت که من نمی تونم با تو کار کنم و من هم که آزرده و دل شکسته از گفته مرحوم بدیعی بودم در حال خروج از آموزشگاه با مرحوم رضا روحانی مواجه شدم و چون از قضیه اطلاع داشت گفت: پسرم بیا من خودم با شما کار می کنم. البته مدتی هم با خود انوشیروان روحانی و حتی اردشیر هم کار کردم.

بعد از این جدایی از مرحوم بدیعی کار چگونه پیش رفت؟

- مدتی این شکل آموزش یعنی حضور در کنار خانواده روحانی ها ادامه داشت اما من دوست داشتم با خود استاد بدیعی کار می کردم به همین دلیل کم کم ارتباط فیمابین قطع شد و البته این قطعی ارتباط از طرف خود من بود. پس از این دوره من برای ادامه آموزش نزد استاد «ایرج محلوجی» که از شاگردان بنام استاد «ابوالحسن صبا» بودند رفتم. ایشان علاوه بر اینکه در نوازندگی ایرانی ماهر بودند جزو نوازندگان ارکستر سمفونیک آن زمان نیز بودند.

شیوه کاری استاد محلوجی در امر آموزش شما را اقناع می کرد؟

- استاد بدیعی در آخرین جلسه که خدمت ایشان بودم به من گفتند که تو در امر موسیقی مستعد نیستی. اولین مسئله ای که من در محضر استاد محلوجی می خواستم به آن برسم این بود که واقعا من مستعد یادگیری و پیشرفت هستم یا نه؟

در کلاس استاد محلوجی ابتدا شرح حال خودم را گفتم و پس از آن آموزش آغاز شد. جالب اینکه پس از مدتی ایشان مرا دریایی از استعداد خطاب کردند. در محضر ایشان من ظرف 9 ماه حدود 5 کتاب بسیار مشکل هنرستان موسیقی و تکنیکی را نواختم و این در حالی بود که سایر شاگردان استاد که سالیان سال در آنجا حضور داشتند همیشه با تعجب مرا نگاه می کردند که چگونه یک نوجوان اینقدر سریع می تواند کتب موسیقی را به پایان برساند.

چرا فقط 9 ماه در کنار استاد محلوجی ماندید؟

- ایشان به من پیشنهاد دادند که موسیقی را بصورت رسمی تر و در مدرسه موسیقی ادامه دهم. به همین دلیل به مدرسه موسیقی رفتم.

همزمان با مدرسه موسیقی به دنبال استاد دیگری نرفتید؟

- چرا مدتی هم در خدمت استاد محمود ذوالفنون بودم که اتفاقا همراه با جلال ذوالفنون برادر کوچکتر ایشان به عنوان شاگرد خدمت ایشان می رسیدیم. جلال خدابیامرز که مدتی پیش از دنیا رفت علاوه بر ویلن، سه تار هم می نواخت که البته عمده شهرت وی در موسیقی به خاطر نواختن سه تار است. همراه جلال در ارکسترهای وزارت فرهنگ و هنر سابق فعالیت می کردیم و سالیان سال در کنار یکدیگر بودیم.

بالاخره توانستید در رشته موسیقی وارد هنرستان شوید؟

- بله هم وارد هنرستان موسیقی شدم و آنجا را به اتمام رساندم و هم دیپلم خود را در رشته ادبی دریافت کردم دلیل این مسئله هم آن بود که آن زمان خانواده ها معتقد بودند که توسط موسیقی نمی توان گذران زندگی کرد پس حتما باید در کنار فراگیری این رشته، تحصیلات جداگانه ای نیز داشت.

تا مرحله اتمام هنرستان موسیقی تنها به یادگیری اشتغال داشتید؟ هیچگاه در مقام یک نوازنده وارد بازار موسیقی آن زمان که به اصطلاح «لاله زاری» می گفتند، نشدید؟

- نه اصلا. چون جو هنرستان آن زمان بسیار رسمی و جدی بود و اساتید بزرگ آن زمان تنها موسیقی علمی را تدریس می کردند و شاید باور نکنید که حتی اجازه گوش دادن به آنچه که در بازار موسیقی تولید می شد را هم نداشتیم. از طرفی باید روزی 10 تا 12 ساعت تمرین می کردیم چون درس ها بر عکس حالا بسیار پیچیده بودند پس فرصتی هم برای پیگیری موسیقی بازار و حتی همکاری با آن وجود نداشت.   

یعنی تا رسیدن به مرحله اتمام دوره متوسطه هیچ فعالیتی به غیر از آموزش نداشتید؟

- چرا از 14 سالگی در ارکسترهای اداره هنرهای زیبا مشغول به کار بودیم و همراه گروهها در سالن های محدودی که آن زمان وجود داشت برنامه اجرا می کردیم. آن زمان هنوز تالار رودکی ساخته نشده بود و یکی از بهترین سالن هایی که می شد در آن برنامه اجرا کرد سالن فرهنگ بود.

پولی هم دریافت می کردید؟

- بله آن زمان برای زحمتی که می کشیدیم و همراهی با ارکسترها طی یک رسید به ما پول می دادند یعنی از ما امضاء می گرفتند و پس از آن مبلغی را به صورت دستی تحویل می دادند.  

اولین پولی که از راه نوازندگی دریافت کردید چقدر بود؟

- حدود 100 تومان یا شاید کمی بیشتر که برای آن زمان مبلغ قابل توجهی بود.

ادامه دارد

منتشر شده در جمعه 6 فروردين 1395       کد خبر : 3695
آخرین اخبار
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت محفوظ می‌باشد.
طراحی وب سایت : ایران طراح