۱- اگر او با مشاهدهی پدیدهای جدید، پرسشی نمیکند شما سوالهایی را مطرح کنید و نظر او را بخواهید و سپس از او بپرسید آیا پرسشی برایش پیش نیامده است؟
۲- در پاسخ به پرسشهای کودک صبور و با حوصله باشید. اطلاعات غلط ندهید، بلکه اگر پاسخ پرسشی را نمیدانید با شجاعت این موضوع را ابراز کنید و بگویید پس از مطالعه دربارهی آن، به پرسش وی پاسخ خواهید داد.
وقتی در پاسخ به این پرسش که خورشید از کجا بیرون میآید، می گویید «از پشت یک کوه بلند!»، وقتی در پاسخ به این پرسش که خورشید وقت غروب کجا میرود، میگویید «روی سرش پتو میاندازد و تاریک میشود!»، وقتی در پاسخ به این پرسش که آدمها چرا میمیرند، میگویید «میروند زیرزمین زندگی کنند!»، وقتی در پاسخ به خیلی از پرسشهای دیگر سرش داد میکشید و با خشم میگویید «چقدر سوال میکنی بچه! برو پی بازی!» چه طور میتوانید انتظار داشته باشید او مهمترین اصل یادگیری یعنی پرسیدن با جرات و جسارت را بیاموزد؟ و از طرفی آیا واقعا گمان میکنید با توجه به اطلاعات غلطی که به او دادهاید در آینده به دانش شما اعتماد میکند و مهمتر از آن، آیا این اطلاعات نادرست در سالهای بعد راه درک حقایق علمی را که پاسخ پرسشهای کودکیاش بودهاند بر او نمیبندد؟
۳- برایش الگوی مناسبی باشید، نباید انتظار داشته باشید کودکی که هرگز پدر و مادرش را در حال گوش کردن به یک خبر علمی از رادیو یا تماشای برنامهای آموزشی از تلویزیون یا خواندن کتاب و روزنامه ندیده، علاقهمند به بیشتر دانستن باشد و اگر هم در سالهای اولیهی کودکی کنجکاوی یا میلی برای آموختن داشته باشد با گذشت زمان این احساس در او سرکوب میشود.