در جهان در حال توسعه، بیش از ۵۰درصد از وقت مدیران، صرف حل تضاد می شود. در حالت
کلی دو نوع تضاد وجود دارد:
۱- تضاد منطقی (Functional Conflict)
تضاد منطقی، اختلاف سالم و سازنده بین دو یا چند نفر است. مطالعات انجام شدهی اخیر روی ۲۰ شرکت نشان داد که تعداد کمی از مدیران درک میکنند که چگونه تضاد ممکن است برای سازمان مفید باشد.
تضاد منطقی باعث ایجاد ایدههای جدید میشود و یادگیری و رشد افراد را به همراه دارد. زمانی که افراد در تضادهای سازنده درگیر میشوند، آگاهی و توجهشان به خود و دیگران بیشتر میشود.
۲- تضاد مخرب (Dysfunctional Conflict)
تضاد مخرب، پایهی احساساتی و رفتاری دارد. تضاد مخرب نوعی عدم تفاهم و بیماری است که بین دو یا چند نفر پدید میآید. خطر این تضاد آن است که کانون توجه را از کاری که باید انجام شود، گرفته و به خود تضاد و طرفین درگیر در آن معطوف میکند. تضاد مخرب زمانی که بیش از حد افزایش یابد، انرژی را کاهش میدهد که در غیر اینصورت میتوانست برای افزایش بهرهوری مورد استفاده قرار گیرد.
برای مدیریت موثر آن باید از یکی از پنج تکنیک زیر استفاده کرد:
۱- اهداف عالیه (Super-Ordinate Goals): یک هدف سازمانی که برای دو طرف تضاد، مهمتر از اهداف فردی آنها است. رسیدن به این اهداف، تعاون و همکاری هر دو طرف را می خواهد و تمرکز را روی تشابهات میبرد.
۲- تغییر پرسنل (Changing Personnel): در زمانهایی که تضاد، طولانی و جدی شده و تلاشها برای حل آن به شکست میخورد، انتقال یا اخراج فرد میتواند تنها راهحل باشد.
۳- توسعهی منابع (Expanding Resources): اگر منبع تضاد، مشترک و یا از منابع کمیاب باشد، این تکنیک میتواند موثر باشد.
۴- تغییر ساختار (Changing Structure): میتوان با ایجاد نقش رابط که یک فرد ثالث بیطرف است، بین دو طرف ارتباط ایجاد کرد، همینطور استفاده از تیمهایی با کارکردهای مختلف و مرتبط.
۵- مقابله و مذاکره (Confronting & Negotiating): شامل بحث باز بر روی راهحلهای مسئله میباشد و نتیجه معمولا تبادلی است که در آن، هر دو طرف برای رسیدن به یک راهحل سودآور دوطرفه از چیزی صرفنظر کردهاند.
یکی از اشتباهات سازمانها در زمان مواجه شدن با تضادهای پیچیده این است که آنها را به عنوان یک سیر طبیعی تلقی کرده و از حل آنها خودداری میکنند.
منتشر شده در شنبه 18 دي 1400
کد خبر : 10327