سیلی واقعیت

سیلی واقعیت درباره‌ی وقتی است که زندگی با سیلی به ‌صورت آدم می‌زند، او را به کناری پرت می‌کند و زندگی‌اش را بالا و پایین می‌کند. با این حساب سیلی واقعیت کتابی مفید برای هرکسی است که در زندگی‌اش حادثه‌ی تنش‌زای بزرگی اتفاق افتاده. این کتاب به ‌طور اختصاصی درباره‌ی سوگ و فقدان است. درباره‌ی نحوه‌ی مقابله با مرگ محبوب، ورشکستگی، طلاق، بیماری صعب‌العلاج، تصادف جدی، معلولیت و حوادثی نظیر اینها. چگونه با این اتفاقات کنار می‌آیید؟ 

برای مقابله‌ی موفق چهار اصل اساسی را باید رعایت کرد.

اصل اول:
با خودتان به مهربانی رفتار کنید. آیا می‌توانم با خودم مهربان باشم؟ حفره‌ی بسیار بزرگی بین آنچه می‌خواهم و آنچه دارم وجود دارد و درد بسیار زیادی می‌کشم. با این اوصاف می‌توانم با خودم مهربان باشم؟ بسیاری از ما نمی‌دانیم چطور این کار را بکنیم، به دارو یا غذا پناه می‌بریم یا به خودمان زخم می‌زنیم یا از زندگی کنار می‌کشیم. واضح است که این راه مهربانی با خود نیست. پس بایستی شیوه‌های ساده‌ای وجود داشته باشد که از طریق آنها سپری برای مقابله پیدا كرد.

اصل دوم:
لنگر بیندازید. همه‌ی این هیجانات و احساسات دردناک یک طوفان هیجانی به راه می‌اندازند. من اگر در میانه‌ی طوفان به دریانوردی خود ادامه بدهم کاری از دستم برنخواهد آمد و پس چطور می‌توانم لنگر بیندازم؟ من از توجه آگاهی استفاده می‌کنم تا در لحظه‌ی اکنون جای بگیرم و به افکار و احساسات دردناکم اجازه بدهم تا بدون آنکه مرا بدزدند از ذهنم آمدوشد بکنند.

اصل سوم:
ارزش‌های زندگی‌تان را بشناسید. من برای چه می‌خواهم به زندگی ادامه بدهم؟ من در مواجهه با این چالش، در مواجهه با این فقدان، در مواجهه با این بحران می‌خواهم چگونه باشم؟ من ناچار از ناامیدی نیستم. همچنان می‌توانم به خاطر چیزی به زندگی ادامه بدهم. حتی در میان این طوفان بلا، حتی در غم از دست دادن محبوبم هنوز می‌توانم دلیلی برای روی پا ایستادن و ادامه دادن پیدا کنم. من می‌توانم دست از زندگی بکشم یا دلیلی پیدا کنم که به زندگی‌ام معنا ببخشد. پی این اصل به ارزش‌های زندگی و اقدام متعهدانه می‌پردازد.

اصل چهارم:
یافتن گنج است. حتی در زمان رنج و درد چیزهایی وجود دارد که آنها را گرامی بداریم و قدردانشان باشیم. مثلا وقتی سالگرد مرگ محبوب خود را می‌گیریم درد بسیاری می‌کشیم اما در همان حال افرادی وجود دارند که با ما به مهربانی و با عشق رفتار می‌کنند. آیا نمی‌توانیم قدردان این لحظات باشیم؟

این اصل چهارم تنها وقتی قابل‌اجرا است که به سه اصل قبلی عمل کرده باشیم. خطرناک است که افراد در وهله‌ی اول به دنبال یافتن گنج باشند. این‌طور افراد می‌گویند: خوب از پشت هر ابری نور خورشید را می‌توان دید یا هر آنچه مرا نکشد قوی‌ترم می‌سازد، اما اگر این جملات اولین حرف‌هایی باشد که به فردی دردمند می‌زنید آنها این‌طور فکر می‌کنند که شما اصلا نمی‌فهمید چه بر سر آنها می‌گذرد. من در این کتاب درباره‌ی فرزند خودم زیاد حرف می‌زنم، اینکه چطور مبتلا به اوتیسم تشخیص داده شد و این اتفاق چقدر دردناک بود. وقتی این اتفاق افتاد یکی از دوستان بسیار نزدیکم به من گفت: خدا کودکان خاص را به والدین خاص می‌دهد. من از این حرف خیلی عصبانی شدم! چرا؟ چون او اصلا به من گوش نمی‌کرد. او درد مرا تائید نمی‌کرد. در این حرف هیچ حسی از شفقت و مهربانی وجود نداشت. یک حرف کلیشه‌ای بود. این فرد از روی بدخواهی آن حرف را به من نزد. او می‌خواست حال من بهتر بشود، اما چون این حرف اولین چیزی بود که به من زدند حس کردم که انگار او حال مرا اصلا نمی‌فهمد. پس یافتن گنج آخرین اقدام است. ما نباید تظاهر کنیم که درد و رنجی وجود ندارد.

برگرفته از کتاب: سیلی واقعیت
اثر: راس هریس

منتشر شده در يكشنبه 7 فروردين 1401       کد خبر : 10457
آخرین اخبار
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت محفوظ می‌باشد.
طراحی وب سایت : ایران طراح