خدایا امان دل بی‌قرارمان باش!

خدا نکند انسانی از خوب بودنش خسته بشود، آدمی بشود که مهربانیش هربار نگران و آزرده خاطرش کرده...
 
چرا که آن وقت است که می ماند بلاتکلیف،
 
نه بد بودن را بلد است، و نه توان خوب ماندنش است، آن وقت است که میگریزد...
 
هجرت از دنیای آدم ها، به خلوتی که درونش پوچِ پوچ است.
 
سکوتی که قالبش تنهایی است، که خودخواسته نبوده و  لذت بخش نیست... آدم ها را ، از خوب بودنشان خسته نکنیم.
 
اما خدایا آمده‌ام برای حال مردم کشورم دست به دامانت بگیرم و دعا کنم، برای خاطر دل‌های بیقرار و سینه‌های داغداری که از تباهی و دردها گریخته‌اند و امیدشان به نگاه و دستان مهربان توست، ناامیدشان نکن خدا!
 
دلم گرفته از این روزهای سردی که هرثانیه داریم در آتش اضطراب ناگزیر آن می‌سوزیم و گرم نمی‌شویم، دلم گرفته از شرایطی که هست، از اینکه مردم کشورم را بیقرار می‌بینم و کاری از دستم ساخته نیست، از اینکه نمی‌شود پنهان کنم که چقدر غمگینم این‌روزها.
 
می‌ترسم آخر خسته از انتظار و ناامید از معجزه شویم...
 
چقدر نیاز دارم بیایی و کنار گوشم آرام بگویی؛ نگران نباش، خودم درستش می‌کنم، خودم مراقب عزیزانت هستم، خودم حواسم به همه چیز هست، نگران نباش...
 
خدا! رهایمان نکن، ما بدون تو کودکان گم شده در دل شب‌های تاریک یک بیابانیم؛ دستان ما را بگیر که می‌ترسیم از تاریکی، دستان ما را بگیر...
 
والسلام
 
انتهای پیام/
 
نویسنده: فرخنده امیری
 
منتشر شده در پنجشنبه 1 دي 1401       کد خبر : 10736
آخرین اخبار
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت محفوظ می‌باشد.
طراحی وب سایت : ایران طراح